بدون تمام آنچه که دارم و ندارم، چه هستم ؟
یکی از پیامد های گمگشتگی هویتی ِ خویشتن ِ خویش، جستجوی خویشتن ِ خویش در غیر است. این غیر می تواند هرچیزی باشد، هرچیزی به جز خود. درواقع بد-اصالتی وجودی از همین نقطه به بیرون می جوشد. جایی که ما خودمان را براساس آنچه که داریم و یا نداریم و می خواهیم داشته باشیم، تعریف کنیم.
این غیر، یا به زبان وجود گرایی “دیگران” (others)، نقطه ی مقابل، یا همان سر ِ دیگر طناب ارتباطی ماست. می تواند آدم باشد، شریک عاطفی-جنسی ِ جذاب و سکسی، و یا دوست یا رفیق یا همکاری باشد توانمند؛ و حتی شریکی نازیبا و یا رفیقی ضعیف و ناتوان. می تواند دارایی های ما باشد، والدین و یا فرزندان ما. تاکید می کنم، هرچیزی به جز وجودیت خود ما.
ما خودمان را به لطف تمام آنچه که داریم تعریف می کنیم، و همین امر باعث می شود که اضطراب از دست دادن دارایی هایمان را داشته باشیم. طی چنین فرایندی، چون ما هویت وجودی اصیل خود را،گم کرده ایم، و سعی در جستجو و یافتن و جایگزینی هویتی جدید داریم، و هر آنچه که می یابیم را به جای این هویت قرار می دهیم، و به این باور (بد-ایمانی) می رسیم که آنچه یافته ایم، خودمان است؛ در نتیجه، وابسته به آن می شویم و تاب نبودش را نخواهیم داشت.
همین است که ما مدام در اضطراب های مخرب سیر می کنیم. به قول معروف، هیچ چیز در زندگی مان سر جای خودش نیست؛ حتی خودمان. هویت وجودی اصلی ما، فقط و فقط با مرگ از بین می رود، اما روابط ما، دارایی های ما، و هر آنچه داریم و یا نداریم و خواهان آن هستیم، چون خارج از ما قرار دارد، ناپایداری آن کاملا مشهود است. این سوال را از خودتان بپرسید: بدون تمام آنچه که دارید یا ندارید (خواهان داشتنش هستید)، چه هستید؟ این سوال به شما کمک می کند که ببینید آیا در زندگی، به وجود خودتان وابسته هستید، یا به غیر و دیگران.
به قلم مصطفی یونسی سینکی
روان تحلیلگر وجودی