وهم و خیال، به مثابه نسیمی ملایم
به همان جهت که آدمی نیازمند زیستن در دنیای واقعی ست، محتاج ِ توهم و خیال نیز هست. از همان سو که آدمی برای بهزیستی نیازمند تجربه و تحمل رنج است، محتاج ِ وهم و خیال نیز هست. در واقع، بعد از یک روز شلوغ و پر زحمت، شما نیاز دارید ساعتی را در برابر نسیم ملایم شمالی به استراحت بپردازید. واقعیات زندگی به واسطه ی رنج هایش، بوسه ای نیستند بر گونه های آدمی! واقعیات، سیلی هایی هستند با شدت های مختلف، بر چهره ی ما!
اگر وهم و خیال نباشد، انسان نمی تواند ورای ِ واقعیت زمان حال را ببیند. نمی تواند واقعیت فعلی را در هم شکسته، و الگو های جدید را تبئین کند. نبود ِ خیال، می تواند زمینه ساز جزم اندیشی یا دگماتیسم شود. وهم، می تواند فرصت خلق دنیایی موازی با دنیای واقعی را برای انسان خلق کند. شاید وهم است که وظیفه ی ساخت ِ تجسمی ِ الگو ها را دارد؛ خیال، به آنچه شما به آن باور دارید و می اندیشید، رنگ و بو می دهد؛ وهم، دورنمایی آگاهی شماست، برای تداوم در مسیری که برای خویش مشخص کرده اید.
به قلم مصطفی یونسی سینکی
روان تحلیلگر وجودی