تنها یک فرصت
در زندگی موجودات زنده بالاخص آدمی، خیلی چیز ها هستند که نه تنها تکرار ندارند، که شاید تکرارپذیر نیز نباشند. اما در پس زمینۀ همۀ آن ها، خود ِ زندگی و زیستن است که به عنوان بی تکرار ترین شناخته می شود. زندگی یکبار شروع شده و یکبار به پایان می رسد. طول مدت اش نا معلوم است و ما نسبت به زمان پایانش نیز در حالت عادی، جاهل و نادانیم. شاید جملۀ “زندگی، یکبار مصرف است” واقعا جملۀ صحیحی باشد.
شاید بی دلیل نباشد که شکسپیر در مورد زندگی چنین گفته است : “زندگی کوتاه است، پس به زندگی ات عشق بورز؛ خوشحال باش، لبخند بزن، و فقط برای خودت زندگی کن”. آنچه این شخصیت ما را به آن دعوت کرده است، نوید می دهد که گرچه این یگانه مسیر بی تکرار کوتاه است، اما می توان در آن به نحوی زیست که کوتاهی و تکرار ناپذیری اش احساس نشود.
فردریش نیچه جملۀ کوتاهی دارد در باب زندگی: “من خوشحالم از اینکه میبینم انسانها به طور مطلق از اندیشه مرگ سر باز می زنند؛ من دوست دارم به آنها کمک کنم تا اندیشه زندگی هزاران بار بیشتر از آن برای آنها در خور تأمل شود”. نیچه در آثارش جایگاه مرگ را انکار نمی کند، بلکه او سعی می کند جایگاه مرگ را در کنار جایگاه زندگی تعریف کند.
در واقع این زندگی است که به مرگ معنا می بخشد و اگر زندگی را به تمامی زیست نکنیم قاعدتاً مرگ هیچ معنایی نخواهد داشت. در همین راستا، این مرد بزرگ سعی میکند تا با سخنانش ارزش زندگی یک باره را برای مردم تفسیر کند. کلام آخر آنکه، اگر قدر این فرصت تکرار ناپذیر را ندانسته و از آن به درستی استفاده نکنیم، دیگه فرصت دوباره ای نخواهیم داشت. زندگی، تنها یک فرصت است و بس.
به قلم مصطفی یونسی سینکی
روان تحلیلگر وجودی