آزادی؛ حقی بنیادین
آنچه زندگی در ورای آن تجلی می یابد، آزادی است؛ اما این زمانی معنا پیدا می کند که امکانش برای همه، تاکید می کنم، برای همۀ انسان ها مهیا شده باشد. حتی اگر یک نفر در جامعه محروم از آزادی باشد، آزادی معنایش را در کل جامعه از دست خواهد داد. یک جامعۀ آزاد جامعه ای است که تمامی اعضایش در عدالت کامل، آزاد باشند.
چیزی که می تواند مفهوم آزادی را مخدوش کند، قوانین و نگرش به آزادی است. قوانین در دو حالت کلی به آزادی ضربه می زند؛ یک، قانون مورد نظر پای بر حقوق اولیۀ فرد بنهد؛ دو، قانون به صورت جامع و فراگیر اجرا نشود، یعنی اقلیتی از قانون فرار کرده و شانه خالی کنند.
در مفهوم «نگرش به آزادی» اگر آزادی را به صورت آزادی عمل «نهاد (اید، یا غریزه )» تعریف کنیم، اینجاست که آزادی به طور کامل از بین خواهد رفت. چه انسان را مخلوق خداوند بدانیم، چه تکامل یافتۀ طبیعت، در هر دو صورت از ابتدا جانداری آزاد و بی قید و بند بوده است. اما همین آزادی به دو شکل انسان را متمدن کرد: انتخاب پس از آزادی، و مسئولیت پس از انتخاب.
به قلم مصطفی یونسی سینکی
روان تحلیلگر وجودی