انتظار به عنوان مقدمه ای برای رنج
مفهوم انتظار در بعد زمان و در مالکیت آینده است. آینده ذاتا رنج زاست. آینده به واسطۀ مبهم و بی ثبات بودنش، اضطراب زاست. این اضطراب باعث ناتوانی در پذیرفتن بهتر آینده شده و عملا یک ثانیۀ بعد را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. از آنجایی که هرچیزی را که نتوانیم بپذیریم، دردی بر ما تحمیل می کند که این درد سریعا به رنج تبدیل می شود، آینده و اضطراب ناشی از آن نیز در لحظه چون دردی است که در امتداد آن به رنج مبدل خواهد شد.
فعل انتظار کشیدن و موقعیت منتظر را اتخاذ کردن نیز از آن جهت که دقیقا در بعد آینده و به شکل مبهم توصیف و تعریف می شود، دقیقا مملو از رنج است. در واقع هر موقعیتی حداقل نیازمند اندکی انتظار است، در وهلۀ اول بعد از فهم و درک جبر ِ منتظر ماندن، رنج آغاز می شود. به همین دلیل است که رنج، اساس ِ زندگی است. چون یکی از معانی زندگی یعنی انتظار آینده را کشیدن؛ آینده مبهم است و انتهای این منتظر ماندن نیز، مجهول و متغیر.