انسان تا کجا می تواند رنج های زندگی را تحمل کند؟
در همین ابتدا باید از موضع واژۀ تحمل وارد شویم. آیا ما باید تحمل کنیم؟ آیا ما توانایی تحمل کردن داریم؟ و آیا آستانه ای برای تحمل تعریف شده است؟ جواب همۀ سوالات مطرح شده، آری است؛ اما نباید از کنار آن عبور کنیم. چرا که قطع به یقین فعلیت ِ تحمل کردن نیز به نوبۀ خود دارای محدودیت است. ما انسان ها رنج های زندگی را تحمل می کنیم اما هیچ گاه چنین امکانی وجود ندارد که این تحمل همیشگی و مادام العمر باشد!
آستانه، قدرت و توانایی هر شخص در تحمل کردن، با شخص دیگر متفاوت است؛ اما در همۀ افراد محدودیت قابل توجهی وجود دارد. اگر قرار باشد رنج های زندگی را تحمل کنیم، فی الواقع باید رنج های زندگی را همانند حیوانی که در مزرعه کار می کند، هر روز به دوش کشیده و به این سو و آن سو ببریم. و همین امر به مرور زمان باعث خستگی روانی و نهایتا افزایش اضطراب ناهشیار و گام آخر، تشدید افسردگی و گیر کرد در باتلاق ذهن ِ منجمد و خمود خواهد شد.
پس نتیجه می گیریم که تحمل کردن، یک فعلِ بهنجار و کمک کننده نیست؛ گرچه شاید بتواند در کوتاه مدت کاری برای ما انجام دهد، اما قطعا در بلند مدت عوارضش دامان ما را خواهد گرفت؛ چرا که هر شخص یک ظرفیت محدودی دارد. چاره چیست؟ اساسا رنج های زندگی را نباید تحمل کنیم؛ بلکه باید:
۱. در گام اول بپذیریم که زندگی مملو از رنج است.
۲. رنج ها را به دو دستۀ کلی تقسیم کنیم؛ دستۀ اول رنج هایی که خود بر خود تحمیل می کنیم؛ دستۀ دوم رنج های تحمیل شده توسط محیط پیرامون شامل دیگران، دنیا، جبر و …
۳. شناسایی رنج هایی که در اثر تصمیمات اشتباه و از سر جهالت شخصی روی می دهند؛ افرایش توانایی شخصی در کاهش تعداد دفعات اشتباه.
۴. تفکیک رنج هایی پیرامون؛ ازین جهت که گاهی رنج های تحمیل شدۀ محیط پیرامون را نیز می توان کاهش داد. به طور مثال، محیط کاری، محل زندگی، چند تن از آدم های اطراف و …
۵. پذیرش اینکه رنج هایی در زندگی هستند گه اصلا و ابدا امکان تغییر و اجتناب از آن ها وجود ندارد. مثلا رنج های برآمده از جبر زندگی.
۶. پروسۀ معنادهی به رنج هایی که به هیچ وجه نمی توان آن ها را از زندگی حذف کرد. مثلا مرگ، مشکلات غیر قابل اجتناب، مسئولیت و …
۷. افزایش توانایی تاب آوری در زندگی و مدیریت شخصی.
اگر بتوانیم به رنج های زندگی بوی مطبوع و خوشایند ِ منطقی ای بدهیم، دیگر نیازمند به دوش کشیدن هرروزۀ رنج هایمان نخواهیم بود.