قسمت اول: شجاعت یعنی مواجهه با ترس
زندگی توأم با حساسیت در این روزگار بلاتکلیفی، نیازمند بی باکی است و آن را می طلبد. یک انتخاب پیش روی ماست. آیا همین که لرزه افتادن بر بنیان ها و شالوده های زندگی خویش را احساس کردیم بایستی گوشه نشین اضطراب و وحشت شویم و در آن پهلو بگیریم؟ آیا به خاطر ترس ِ از کف دادن پیشگاه های آشنا، باید زمینگیر شویم و ناتوانی مان را با بیتفاوتی لاپوشانی کنیم؟
اگر چنین کنیم شانس خود را برای شرکت در شکل دادن و ساختن آینده را واگذار خواهیم کرد. ما ویژگی شناساننده و تمایز بخش انسان، یعنی تاثیر پذیرفتن تکاملش از آگاهی خویش را قربانی و تباه خواهیم ساخت؛ آنگاه کورکورانه تسلیم نیروی ویرانگر تاریخ شده ایم و شانسمان برای اینکه در آینده به جامعهای عادلانهتر و انسانیتر دست یابیم، بر باد رفته است.
(منبع: کتاب شجاعت خلاق بودن به قلم رولو می)
در فهم قلم رولو مِی:
شجاعت؛ از چه چیز می ترسیم؟ به مصاف همان برویم
اول آنکه زیستن در این جهان، نیازمند بی باکی است، نه حماقت. و این یعنی روبرویی با ترس؛ مواجهه با ترس هایی که در زندگی ماست، اما نه بیگدار به آب زدن. ما در زیستگاه بلاتکلیفمان، که هر دم از این باغ بری میرسد، یا باید به انزوا روزگار بگذرانیم یا اینکه یا اینکه در میانهی میدان باشیم و سعی در روبرویی با تمام زندگی داشته باشیم.
دوم آنکه، انسان زیستی منفرد ندارد و با جامعه میزیَد. جایگاه هر شخص در زندگیاش، جایگاهش در جامعهی اوست. و هر کنشی از جانب او، متاثر بر این جامعه است. اگر میخواهیم این زیستگاه جمعی به مسیری درست وارد و ادامه یابد، اینکه عدالت در بستر آن جریان یابد، باید دلاوری درخور این مواجهه داشته باشیم. درغیراینصورت، مترسکی میشویم اسیر در چنگال تاریخ و پیشامدهایش.
به قلم مصطفی یونسی سینکی
روان تحلیلگر وجودی