ورای خودبودگی
گذر از خودشیفتگی
در تحلیل آنچه که “ذات به ذات تنها” می خوانیم، وصول درک از چونین انحصاری در وجود، نه یک مرز، که دو مرز پارادوکسیکال را در خود دارد؛ یکی انزوای وجودی، و دیگری بالندگی وجودی. انزوای وجودی، به دو مرز دیگر مشتق می شود، که یکی افسردگی وجودی است و به انقطاع مرز وجودی فرد با دیگری (دیگران) منتج شده و مرز دیگر، به حصارکشی وجودی می رسد که پیامد اش چیزی نیست جز خودشیفتگی!
اما آنچه در مرز بالندگی وجودی قرار دارد، فراهم تر رفتن از ورای تنهایی است، یعنی گذر از خودشیفتگی. درواقع این مرز آنجاست که “من” به این درک و آگاهی می رسم که علاوه به شخص من، شخص دیگری نیز هست، و علاوه بر آن شخص دیگری، شخص دیگران نیز هستند.
اهمیت دادن، عشق ورزیدن، توجه کردن به دیگری، سوای آنچه که احساسش می کنیم، بلکه مبتنی بر آنچه که واقعا هست، یعنی وجود، چه انسان باشد، چه جاندار، چه گیاه باشد، چه خاک و سنگ، پیامد گذر از خودشیفتگی و ورای خودبودگی است.
به قلم مصطفی یونسی سینکی
روان تحلیلگر وجودی