کرامت گمشده در اوهام
یکی از مفاهیم پایه ای در مفهوم اصالت وجود، بخشندگی و بزرگواری است. اذهان عموم در دل این بخشندگی، مثلی دارند که می گوید “بخشندگی اصیل این است که هیچ نداشته باشی و ببخشایی”. گرچه این جمله صحیح است، اما فرض مطلق نیست. بخشندگی ارتباطی با دارا و توانمند بودن، و ناتوانی و فقیری، ندارد. شخصی که توانگری مالی ندارد و عملا فقیر است، کوچک ترین داشته اش برایش بسی مهم و حفظ آن حیاتی است، و گذشتن از آن بسیار سخت و رنج آلود است. اما چه می شود که اقدام به بخشش کرده و از ارتزاق همان حداقل نیز اجتناب می کند؟!
موضوع متقابل مَثَل ِ فوق الذکر، که مثال نقض به حساب می آید، رفتار محتکرانه ی اغنیا و توانگران مالی است. درصورتیکه این گروه می بایست بسیار بخشنده و بزرگوار باشند، اما چیز دیگری به تصویر می کشند. آنچیزی که در جریان رفتار اجتماعی هستیم، به ما می گوید تکه پازل اصالت اجتماعی، مدت هاست که گم شده است، چرا که اجتناب از بخشندگی نه تنها در رفتار فقرا مشهود تر شده است، که افراد دارا نیز روز به روز با آن فاصله گرفته اند.
رویکرد مهم در برابر این حادث، پیگیری و جستجوی این گمشدگی است. اینکه چرا، چطور، و چگونه چنین چیزی رخ داده است. البته که هیچ چیز رخدادی خودبخودی نیست. از نشانه های کرامت انسانی، یکی از معرف های اصالت وجودی آدمی، کاهش فقر است، نه افزایش روزافزون آن. و در انتها به نکته ای اشاره کنم. سیاست های کلان اجتماعی، تعیین کننده ی چگونگی طی طریق ِ جامعه در مسیر اصالتی است که امروز در هاله ای از ابهام و پرده ای از اوهام قرار گرفته است.
به قلم مصطفی یونسی سینکی
روان تحلیلگر وجودی