رسانه ملی؛ مشتی که نمونه خروار است !نقدی بر قرعه کشی
آنچه رسانه ملی از جامعه به تصویر می کشد، ابهام برانگیز ترین تصویری است که می توان از جامعه بدست آورد. رنگ و لعاب های تبلیغاتی، حتی در کشوری مانند ایران که محدودیت های بسیاری در عرصۀ تبلیغات دارد، نمود تجمل گرایی است. اما چیزی درین بین پنهان مانده است و آن، آرمان ها و آرزو هایی است که به علت دست نیافتنی بودن، ابزاری شده است برای همسو کردن مردم در یک مسیر. در ادامه با مثالی نه چندان زیبا و شاید توهین آمیز، موضوع را باز می کنم.
همه مان تصویری در ذهن دارین از فیلم ها و انیمیشن های کمدی که در آن اسب یا الاغی را از طریق سیب یا هویجی آویزان از چوب، به هر مسیری که میخواهند هدایت می کنند. ظاهر این تمثیل زشت و منزجر کننده است چرا که در آن دنبال کنندگان رسانه به حیوان تشبیه شده اند. اما چاره چیست؟ انسان اگر انسان است به واسطۀ تامین نیاز های اولیه اش انسان است. به این دلیل که امنیت غذایی و سرپناهی را تجربه کرده است. بقای خود را در حالت عادی حفظ شده می داند. درنتیجه می تواند به مفاهیم بنیادی تر نظیر اخلاق و معنویت و ارزش ها بیاندیشد.
اما جامعۀ ما مسیر خلاف جهت انسانی طی می کند. او هرروز تشنه تر از دیروز است. هر روز حسرت دیروزش را می خورد و برای گذشته آه می کشد. تبلیغ های رسانۀ ملی درست می گویند: جوانان ایرانی دیگر نمی توانند آرزویی داشته باشند. آن ها باید در رویا سپری کنند، و هرآنچه را که طلب می کنند فقط باید در خیالاتشان جستجو کرده و طعم آن را بچشند.
آنچه در حال رخ دادن است، مرگ انگیزه است. انگیزۀ زیستن متعالی اگر در سطح اجتماعی بمیرد، این جامعه دیگه معنای جامعه را نخواهد داشت. افول انسانیت و اخلاق، و انحطاط مقام انسانیت، حداقل پیامد چنین رخدادی است. و سوالی که باید پرسیده شود: چه چیز را در واقع باید عوض کرد؟ چای (محصولی که باید بخریم تا در قرعه کشی شرکت داده شویم) یا …. ؟ پاسخ نهایی با شماست.
به قلم مصطفی یونسی سینکی
روان تحلیلگر وجودی