حسرت
یکی از اصل های زندگی که از ترس های ما ریشه می گیرد. جایی که باید کاری کنیم، اما نمی دانیم چه می شود؛ امتناع می کنیم، و در آینده، افسوس انجام ندادنش را می خوریم. گاهی تاسف، از تکبر می آید. آنگاه که خود را بالاتر از دیگری (other) می دانیم؛ خواه جانداری باشد، خواه برآمده از طبیعت، و یا انسانی در یک رابطه. حسرت زندگی را می سوزاند، اما در عین حال یک پیامد است، نه یک تصمیم. وقتی تصمیمات ما در دراز مدت، تعداد دفعات بروز این احساس را افزایش دهد، خواه ناخواه باعث می شود که ما تسلیم شده و عقب نشینی کنیم.
پس حسرت نه فقط محدود به تصمیم نگرفتن، بلکه از دل تصمیمات اشتباه بیرون می آید. آنقدر تصمیمات اشتباه در زندگی زیاد می شود، و متعاقبا آنقدر تجربۀ احساس افسوس افرایش می یابد، که من برای فرار و تجربه نکردن این احساس، تصمیم می گیرم که دیگر تصمیم نگیرم. و این تصمیم، خود زمینه ساز افسوس های آتی ست. و زندگی، پازلی می شود متشکل از حسرت های رنج آور.
به قلم مصطفی یونسی سینکی
روان تحلیلگر وجودی