هم حسی؛ آبی روی آتش
تجربهی ناخوشایند احساسات در درونیترین بخشهای وجود آدمی، زمانی غیرقابل تحملترین رخداد خواهند شد که شخص خود را در هیمنهای از تنهایی در میانهی انبوهی از جمعیتی ببیند که هریک خودی را تجربه میکند که با آنچه شخص در خود دریافت میکند، متفاوت است. جمعیتی که هیچیک نه توجهی به شخص دارد نه نگاهی، که اندکی همراهی را متبلور سازد.
هم حسی؛ من به هر جمعیتی نالان شدم جفت بد حالان و خوش حالان شدم
حال اگر در این میانه، دیگری آید و حس شخص را بازتاب دهد و نوید ِ درک متقابل بدهد، و تماما تعاملی شود که شخص خود را رها و تنها شده در جمع نبیند، این احساس وحشت ِ مملو از طردشدگی، آنی چنان آرام میگیرد که گویی آبی روی آتش ابراهيم پاشیده شده و گلستانی ست که نمایان شده است. و آنجاست که تنهایی و حس آن، به هم حسی بدل میشود و برای لحظهای شخص خود را زنده درمییابد.
به قلم مصطفی یونسی سینکی
روان تحلیلگر وجودی
میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۳ رای
0