بی حسی؛ ضعف یا قوت؟
– الان چه احساسی داری؟
+ خنثی ، هیچ حسی ندارم
– کمی بیشتر نگاه کن ، شاید چیزی پیدا بشه
+ نمیدونم ، گیجم نسبت به احساسم
اینکه دچار بیحسی شویم، عملا زمانی امکانپذیر است که جان از تنمان برود و جریان تنفس قطع شود. اما، چه میشود گاها چنین احساس میکنیم که بیحس شدهایم و آیا این امر، به نفع ماست یا به ضرر ما؟! سرکوب احساسات چه از جانب خودمان چه از سمت جامعه و افراد دیگر، جریان احساسات را در درون ما مسدود میسازد. اما این مسدود سازی باعث قطع احساسات نمیشود، بلکه دچار حبس آن خواهد شد.
در بی حسی، جریان احساس به گونه ای مسدود می شود
فرد تجربهگر ِ احساس، نسبت به ماهیت احساس دچار گیجی و ابهام خواهد شد. به مرور توانایی تشخیص احساس را از دست خواهد داد. احساس در درون او جریان دارد ولی توانایی تشخیص آن را از دست خواهد و احساس نیز اثر قابل توجهی بر او نخواهد گذاشت. گاها حتی نوع اثر شکل دیگری به خود خواهد گرفت که ممکن است به شکل کانوِرژِن ابراز شود.
مشخصا چنین وضعیتی برای فرد، نفعی نخواهد داشت ولیکن خودش درظاهر نفع زیادی را کسب خواهد کرد. اصطلاحا نقطه ضعفی برای آسیب دیدن ندارد. خود را از رویدادها، آسیبها، تعارضات، اجتماعات آدمی دور میسازد؛ و همین موضوع به مرور او را در وضعیتی از انزوا قرار میدهد. و اینگونه فرد در انبوهی از آسیبهای عمیق درگیر خواهد شد.
به قلم مصطفی یونسی سینکی
روان تحلیلگر وجودی