غافل از آنچه که هست …!
وجود انسان، از ابتدا در پی کمال گام بر می دارد؛ می کوشد فراتر از آنچه که هست را به دست آورد. در تلاش است همیشه خود را بالاتر از جایی که قرار دارد ببیند. این خصلت آدمی است و نمی توان آن را مورد نکوهش قرار داد. مشکل جایی برای وجود آدمی ایجاد می شود که بدون توجه به آنچه که هست، به فراتر از آن بیاندیشد. اگر کمالی برای خود می طلبد، خود را نبیند! اگر جایگاهی را متصور می شود، جایی که اکنون هست را نبیند! اگر افقی را در پیش روی خود می خواند، خط استوای خود را به فراموشی بسپارد.
اگر چنین رخ دهد، وجود از مسیر کمال خواهی نه تنها خارج می شود که به مسیر کامل طلبی ورود می کند. در چنین مسیری، دیگر نمی تواند احساس رضایتمندی را تجربه کند؛ دیگر نمی تواند آنچه که هست را بپذیرد. حتی اگر به آنچه مدنظر دارد نیز برسد، باز هم احساس رضایتمندی را تجربه نخواهد کرد.
شخص دچار غفلتی می شود که سراسر زندگی اش را تسخیر کرده است. او زندگی نمی کند تا به آنچه در نظر دارد برسد. او تمام تمرکز خود را بر زنده-گی (زنده-مانی) می گذارد، تا مبادا با به خطر افتادن جانش، به اهدافش نرسد. همۀ آنچه که دارد را می سوزاند تا آن چیزی را به دست آورد که دارد، اما قادر به دیدنش نیست!
به قلم مصطفی یونسی سینکی
روان تحلیلگر وجودی