آلزایمر … بیماری همپای قرن
زندگی کنونی بشر، شلوغ ترین و پر هیاهوترین زندگی تاریخ بشری است. بشر فعلی، با هرروزی که از عمرش می گذرد، بیشتر و بیشتر از زیستن دور می شود. اگر از او بپرسیم زندگی چیست، پاسخ هایی را ارائه می دهد که اکثرا همانند پاسخ های دیگران است. پاسخ هایی تکراری و کلیشه ای، و حبس شده در حسرت های از دست رفته.
فراموشی را همۀ ما تجربه کرده ایم. وقتی که دچار استرس شدید می شویم، در لحظه نمی دانیم یا بهتر است بگوییم فراموش می کنیم که دقیقا چه کاری را باید انجام دهیم. وقتی سطح اضطراب مان بالا می رود، حتی موقعیت زمانی و مکانی خود را نیز از یاد می بریم. وقتی دچار افسردگی یا سرخوشی (مانیا) می شویم، فراموشی را بارها و بارها تجربه می کنیم. تنها تفاوت آلزایمر با انواع فراموشی های اینچنینی، در این است که تبدیل به الگوی همیشگی و با ثبات زندگی ما می شود. بخشی از شخصیت ما می شود.
در حالت عادی، در جریان زندگی، ما در حال تجربۀ فراموشی های گذرا هستیم. هرچه سطح این فراموشی های اضطرابی بیشتر شود، تاب آوری روانی ما کمتر شده، مغز و ساختار ذهن تصمیم به اتخاذ الگوی با ثبات فراموشی یعنی آلزایمر می گیرند. و به مرور تبدیل به شخصی می شویم که همه چیز را، بدون فیلتر، فراموش خواهد کرد.
اگر دقت کرده باشید، افرادی که دچار آلزایمر شده اند، بخش های گذشتۀ خیلی دور را به یاد دارند، اما گذشتۀ دور، نزدیک و زمان حال را از یاد می برند. اگر بنابه فراموشی مطلق بود، شخص نباید هیچ چیز را به یاد بیاورد. اما، آنچه را که بیش از پیش سرکوب کرده بود، زنده شده، و هرآنچه به ظاهر بیدار بود، به خواب فرستاده شده است.
کلام آخر، عوامل زیادی برای آلزایمر وجود دارند. اما مهمترین آنها، از دست رفتن سطح آگاهی است. هرچه در زندگی ناآگاه تر زندگی کنیم، احتمال گیر افتادن در سیاهچالۀ آلزایمر، بیشتر خواهد شد.
به قلم مصطفی یونسی سینکی
روان تحلیلگر وجودی