تا کجا باید دوید؟
غالبا زندگی را به مثابه «line of run» می دانند؛ «خط دویدن» خطی ست که به محض شروع باید در آن دوید، تا نهایتا به انتهای آن رسید. شروع همان تولد است و پایان نیز همان مرگ. و ما آدمیان نیز در این خط در حال دویدن هستیم. اما سوال مطرح می شود: تا کی باید دوید؟ تا کجا باید دوید؟ آیا باید همیشه دوید؟ خط دویدن همان خط زندگی ست؛ و چه ما بخواهیم و چه نخواهیم، این خط یک روز به پایان خواهد رسید؛ اما اینکه چگونۀعنی در چه شرایطی از وجود ما، این خط به اتمام می رسد، بستگی به خودمان دارد.
یک مثال می زنم: در جاده در حال رانندگی هستید، اگر دیر برسید، یک فرصت معاملاتی خوب را از دست می دهید؛ شما با سرعت می رانید؛ و قاعدتا سرعت مطمئنه و ایمن؛ و نهایتا سر وقت می رسید. اما، اما برای بدست آوردن یک فرصت، فرصت تماشای مناظر و زیبایی های مسیر را از دست داده اید؛ از دست دادن این فرصت را با به دست آوردن یک فرصت مالی خوب و وعده دادن یک سفر زیبای دلنشین به خود در آینده، توجیه می کنید.
بخشی از قواعد زندگی همین است: از دست دادن فرصتی، برای بدست آوردن فرصتی دیگر. فرصت ها همیشه هستند، اما این شما هستید که تعیین می کنید کدام فرصت را داشته باشید. هر فرصتی یکسری امکانات برای شما فراهم می کند؛ سعی کنید از فرصت هایی که کیفیت زندگی شما را ارتقاء می بخشند، استفاده کنید. دیدن مناظر زیبای جاده و گاها لختی سکون و اتراق کردن در کنارۀ جاده، می تواند کیفیت لحظات زندگی شما را بیشتر کند.
آری! همیشه لازم نیست با سرعت بدوید؛ گاهی بنشینید، تکیه ای بر درختی بزنید، چای بنوشید، و مناظر را بنگرید. همیشه نیاز به دویدن نیست؛ اما از دویدن دست نکشید؛ در فعل دویدن، جنگیدن نهفته است، جنگیدن به شما و زندگی شما معنا می بخشد.
به قلم مصطفی یونسی سینکی