بهای تنهایی
(نه آنچه می دانیم! اندکی به پندار نهفته، بگذرانیم)
آنچه به ذهن می آید، در وهله ی اول، بهای تنهایی، تنهایی است، انزوا و بی کسی است. اما، اندکی سعی کنیم تغییری در زاویه ی نگریستن مان بدهیم و دوباره نگاه کنیم و دوباره بپرسیم: بهای تنهایی چیست؟ بهای آنچه ما می دهیم تا از تنهایی بگریزیم، چیست؟ تا با ترس تنهایی روبرو نشویم، تا در تنهایی خویش، در سایه، اسیر نشویم؛ بهایش چیست؟
چه اتفاقی رقم می خورد اگر نخواهیم آنچه را که در ما جبر است، تنهایی، تنهایی وجودی را نپذیریم؟ و در جهت این دفاع هراسناک، چه چیز را ذبح می کنیم؟ و تا کجای این زندگی، مسخ گون، ادامه می دهیم؟ تغییر! یکی هراس انگیز ترین های زندگی ست. قیاس تغییر و تنهایی، اجحافی در حق هر دو است؛ اما غیر ازین است که هر دو، دهشتناک ترین اضطراب را بر ما تحمیل می کنند؟
ما برای گریز از تنهایی، گریز از این ترس، به آغوش اضطرابی دیگر پناه می بریم؛ تغییر!. مقصود، قضاوت این “تغییر” ها نیست، بلکه، آیا غیر از این است که با اولین فرار، خود را محکوم به فرار های متوالی و مستمر می کنیم؟ و تا کجا باید خویش را، با تغییر، حتی تغییر های مخرب وجود، تغییر دهیم؟
به قلم مصطفی یونسی سینکی
روان تحلیلگر وجودی