زخم های شفا دهنده
بسیار دفعات من باب تنهایی نوشتم و سخن ها گفتم؛ اینبار به سراغ اثر تنهایی برویم، زخم های عمیقی که بر پیکرۀ جان آدمی، می نهد. در دل این خلاء بی همتا، پارادوکسی نهفته است که آدمی را بر راهی رها می کند که دو سر دارد، با این مشکل که نه آدمی می داند از کدام سو برود، نه تاب چنین بلاتکلیفی عمیقی را دارد.
از سویی منحصربهفرد بودن شخصیت هر شخص ، از سوی دیگر درک نشدن شخص در اجتماع، تنهایی را با رنج بر آدمی تحمیل می کند. و از طرف دیگر، نیاز به بودن با دیگران، برقراری ارتباط انسان با انسان، دو راهی آنچنان زخم زننده ای را بر پیکره آدمی تحمیل می کند که همین زخم ها، مانع از تجربه ی درست این پارادوکس خواهند شد.
یا چونین می شود که نتوان اندکی تنها بود، یا چونین می شود که نتوان اندکی با دیگران بود. و یا آدمی را به دردی رنج آور تر دچار می کند که نه بتواند تنها باشد، نه آنکه حضور دیگران را تاب آورد. در این بین، این زخم ها هستند که قدرت شفادهندگی دارند. درصورتی که زخمی بر زخمی دیگر بنشیند و آن ها را احساس کرده و در آغوش گیرد؛ هر دو زخم با وجود رنج، فرصت بهبودی خواهند یافت.
به قلم مصطفی یونسی سینکی
روان تحلیلگر وجودی