بخوانیم؛ 125 مقاله

بخوانیم … آنچه را که نیاز است، نه هرآنچه را که موجود. چیزی را بخوانیم که ذهن آدمی بدان محتاج است. شخصیت ما برای رشد و بالندگی نیاز به تجربه گری دارد و دانستن یکی از ابزارهای شروع تجربه گری است. بشر از ابتدای خویش تجربه کرده است و هر تجربه ای همانند گنجی ست ناتمام. این تجارب سینه به سینه منتقل شده اند تا به این نقطه از تاریخ رسیده ایم که می توانیم درمورد ماهیت وجودی مان اندیشیده و نظر دهیم.

بخوانیم … در هر چیزی که خوانده می شود، درهرچیزی که مکتوب می شود، مقدمه اش پرسشی است. شخصی سوالی پرسیده و در پی آن تجاربی کسب کرده و اکنون به قلم آورده است. اگر آنچه که می خوانیم سوالی برایمان ایجاد کرد پس آن چیز ارزشمند است. هرآنچه که ما را در تشکیک فرو برد، قابلیت ارزشمند بودن دارد. و چیزی برای ما مناسب است که ما را به فکر فرو برد، بیاندیشیم تا سوالی کشف کنیم، تا با بیش اندیشی کشف کنیم و تجربه ای کسب کنیم.

بخوانیم … چرا که خواندن مقدمه ای برای گسترش دیدگان است.

آنچه در پیش روی شماست، همگی از اندوخته تجارب این جانب سرچشمه گرفته است. وقتی با نگاهی پدیدارشناختی در قامت یک روان تحلیلگر در اتاق درمان به مراجع یا همسفر خویش می نگرم، وجودی را می بینم مملو از زندگی. او یک انسان است که می خواهد بزیَد (زیست کند). او تماما تجربه است و این من هستم که باید او را کشف کنم، درهرلحظه.

وقتی به جامعه و جهان ارتباطی انسان ها نگاه می کنم، آنچه پیش روی من است جهانی پر از مجهولات متغیر است. دنیایی که هرچقدر درمورد آن می فهمیم، باز برایمان گنگ و مبهم است. جز با نگاهی هستی شناختی و جز با درک پدیداری این جهان، نمی توان آنچه را که در حال وقوع است، درک کرد. پس سعی می کنم درکم کنم تا تجربه کنم و تماما این تجارب را در اختیار شما قرار دهم.

1 2 5 6 7 14 15

میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۲ رای
Exit mobile version